کیانکیان14 سالگیت مبارک

کیان جونی

آرایشگاه

  من و بابا علی و کیان روز ٥شنبه ١٩ خرداد ٩٠ ساعت ٧ بعد اظهر ٣تایی رفتیم آرایشگاه که برای اولین بار آقا کیان ما موهاشونو کوتاه کنند خدارو شکر پسر ما اصلا گریه نکرد ولی فقط آخر های کار چون حوصله اش سر رفته بود می گفت نه نه نه... خلاصه که به سلامتی موهاش کوتاه شدند و یه جازه که ماشین سبز کوجولو بود از خانم آرایشگر جایزه گرفت . تبریک می گم پسرم.   ...
1 تير 1390

راه رفتن

بالاخره کیانم بعد از پشت سر گذراندن یک مدت تاتی تاتی رفتن به کمک مامان و باباش در 21 خرداد 90 به ترسش پیروز شد و تنهایی راه رفت هر چند هنوز با کمک بلند می شه اما می تونه خودش راه بره فعلا زود خسته می شه اما به زودی با راه رفتن های طولانی ما رو از نفس می اندازه.قربونت بره مامان   ...
1 تير 1390

بابا علی و کیان

                                                                                ب الاخره یه روزی رسید که مامان الهام مجبور شد پسرش و با باباش تنها بذاره آخه پدر بزرگ من در تاریخ ٣شنبه ٣١ خرداد فوت کردند و باید من برای مراسم می رفتم از اونجایی که هوا بشدت گ...
31 خرداد 1390

نمایشگاه صنایع دستی

  با پسرم روز 5شنبه 26 خرداد رفته بودیم نمایشگاه صنایع دستی خیلی براش همه چیز جالب بود و حسابی خسته شد بابا علی هم از فرصت هر از گاهی استفاده می کرد و روی فرشها و کاناپه ها به کیان استراحت می داد.                                                                          ...
27 خرداد 1390

اولین مسافرت

پسرم در دی ماه 89 اولین سفر  هوایی رو  به کیش تجربه کرد اولش من می ترسیدم که شرایط هواپیما خوب باشه و پزشک  و تجهیزات داشته باشه خدارو شکر کیان اصلا گریه نکرد و شرایط جوی هم اذیتش نکرد قبل از تیک آف ممه خوردند و زمان فرود هم ممه اجباری میل کردند..در کیش بهش خیلی خوش گذشت با عمه مژ گانش حسابی حال کرد خوشبختانه هوا هم عالی بود.          اینجا هم با بابا علی جونش پهلوی کشتی یونانی صفا می کنند من و دق دادند از بس گفتم مواظب باشید جفتشون شیطون بلا هستند                      &...
26 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیان جونی می باشد