تئاتر (تالار هنر)
کیان جونی باید منو ببخشه که چند روزی نتونستم به وبلاگش سر بزنم آخه سرم خیلی شلوغ بود و یکی دو روزی هم لب تاپم مشکل داشت . ما تصمیم گرفتیم که کیان رو برای اولین بار ببریم تئاتر ببینه خوشبختانه خیلی بهش خوش گذشت و اصلا هم ما رو اذیت نکرد از دیدن اون همه به قول خودش نی نی خوشحال شده بود چون پسر عموش(دانیال) و دختر عمه اش(رژینا) هم بودند هر چی اونا خوردند کیان ما هم خورد مثل چوب شور که من از تعجب شاخ درآوردم. و وقتی هم در سالن باز شد و داخل شدیم هنوز خوشحال و متعجب بود موقع نمایش هم صدای بزی که توی صحنه بود و درمی آورد و هر چی که می دیدو اگه می شناخت بلند صداشون می کرد یا اگر نمی شناخت سوال می کرد که اون چیه؟خلاصه کلی خوشحالی کرد و منم چند تا از عکسایی که ازش در حالتهای مختلف گرفتم و می ذارم به یادگاری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی